دوقلوهاهومان وهورمزددوقلوهاهومان وهورمزد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

هومان و هورمزد فرشته های آسمانی

فقط برای امیرم

1393/1/25 16:47
نویسنده : مادر فرشته ها
835 بازدید
اشتراک گذاری

پسرای نازم تا چند روز دیگه دختر خاله کوچولو قدمهای نازشو باعشوه

و ناز مثل فرشته ها به این دنیا میذاره و تمام خونوادرو شاد میکنه آخه

تو خونواده اصلا دختر نداریم و ایشون حسابی یکی یک دونست.خیال باطلمژه

ولی این پستو افتخاری دارم مخصوص پسر خاله ی نازومهربونتون 

میذارم،که خاله عاشق چشماش،قد و بالاش،صداش و وجودشه. پسر

خاله ی مهربونتون که با عشق و محبت با شما بازی میکنه این حقو

داره که یه پست و مطلب اختصاصی فقط و فقط مخصوص خودش تو

وبلاگ شما داشته باشه . صدهزار بوس و هورا واسه امیر نازم  ماچماچ

ماچماچماچهوراهوراهوراهوراتشویقتشویقتشویقتشویقتشویق

 

پسندها (2)

نظرات (5)

الهه مامان ابوالفضل
25 فروردین 93 0:20
اول سارا فقط چند دقیقه بعد از نوشتنت اومدم به سلامتی کوچولو کی میاد
مادر فرشته ها
پاسخ
ایشالله تا۱۰روز دیگه،این چند روز دیگه دیر میگذره ها....
مامان دوقلوها(آوا و اهورا)
29 فروردین 93 0:39
عزیزم باید بگم قدم نو رسیده مبارک باشه الهی خوش قدم باشه و سایه والدینش روی سرش باشه ! عزیزم در مورد سوالتون باید بگم که همونطور که گفتین به علت اینکه ما ارتباطمون با دنیای بیرون خیلی زیاد نبود و باز به این خاطر که من از خانواده ام دور هستم و در غربت زندگی میکنم بچه ها جز با من و پدرشون و همدیگه با کس دیگه ای زیاد ارتباط نداشتن و به همین خاطر هم زود به حرف نیفتادن و هر بار که خانواده ام رو میدیدن کلمات بیشتری رو یاد میگرفتن تا اینکه شهریور گذشته یعنی وقتی 2 سال و 9 ماهه بودن رفتیم تهران و وقتی برگشتیم دیگه کامل و درست به حرف افتادن البته دخترم چند ماه قبلش صحبت کردنش کامل شد اما پسرم دقیقا بعد از اینکه از تهران برگشتیم تونست درست صحبت کنه ! در مورد مای بی بی هم چند ماه قبل مثلا 2 ماه قبل هر بار مای بی بیشون رو باز میکردم و می بردمشون دستشویی و ماه رمضون سال گذشته روز دومش اول آوا رو باز کردم و هر 7 یا 8 دقیقه یکبار بردمش دستشویی تا عادت کنه و تقریبا 14 روزی طول کشید و دیگه خودش و جایی رو کثیف نکرد و بعدش اهورا رو باز کردم و او هم زودتر جواب داد شاید توی این مدت آوا رو هم دیده بود و البته باید بگم چون به نجاست خیلی حساسم خیلی حرص خوردم گاهی حس میکردم الان مویرگهای سرم پاره میشن اما هنوز هم خیلی حواسم بهشون هست و مدام ازشون میپرسم که جیش دارین؟؟؟؟
مادر فرشته ها
پاسخ
مرسی مامانی،خیلی خیلی خیالم راحت شد،وقتی میبینم شرایط مشابه واسه دیگران هم هست صبورتر میشم.دوقلوهارو ببوس
خاله مینا
31 فروردین 93 20:39
چه گویم در مقام تو , تو ای روح اهورایی , تو نور چشم خورشیدی تو زهرایی , تو زهرایی . . . روزتون مبارک دوست خوبم
الهه مامان ابوالفضل
1 اردیبهشت 93 9:07
زن هستی ساز و نظم ده و مهر گستر است ، سـرچشمه محبت و الطاف داور است بهر صفا و لطف خدا عشق مظهر است ، بعد از خدا به سجده بود زآنکه مادر است . . . روزتان مبارک مامان جون...
هورمزد یعقوبی نژاد
22 اردیبهشت 93 13:09
سلام.انشاالله خداوند حفظشان کند.من یکی از هورمزد های قدیمی هستم! 25 سال پیش هورمزد شدم! اسمم را خیلی دوست دارم هر چند که اگر قرار باشد جایی اسمت را بگویی که بنویسند داستان می شود!! می گویی هورمزد.می گویند:پورمست؟ می گویم هورمزد! می گویند:هور مست؟! باز می گویم هووورمززززد ! می نویسند حور مزد ! به این موارد افرادی را هم که هورمُزد صدایمان می کنند اضافه کنید!
مادر فرشته ها
پاسخ
سلام آقا هورمزد عزیز،امیدوارم همیشه پایدار و سلامت باشید،بله ما از حالا با اسم هورمزد نازمون این مشکلو داریم ولی بعد معنی اسمو از ما میپرسند و بعد معنی نام هومان وبعد کلی به به و آفرین به هر حال داستانی داریم ما .به هر حال ممنون که به ما سر زدید