پسلی هورمزد ملیض شده
پسریها، امروز یک شنبه 11اسفنده است.مادر این چند روز خییلی سرش شلوغ
بود.مهمترینش مریضی هورمزدیه،بمیرم برات مادر.خیلی شدید تب کردی،دکتر میگه برا
خاطر لوزه سومته که اینقدر زود مریض میشی.تبت 39/5درجه بود.مادر دیگه عمرم
تموم شد تا تبتو کنترل کرد.همش بی حلای،بدتر از حال مادر بابایی کلافست،همش
میگه بچه ها که مریض میشن طاقت هیچیی رو ندارم.اینجاست که من با کنجکاوی
ازش میپرسم:پس من که مریض میشم چرا حال واوضاع شما اینجوری نیست؟پس
معلومه منو کمتر دوست داری!!! بابایی میگه نه،این چه حرفیه؟؟ازمن اصرار
از اون انکارحالا بگذریم ،،،خدانکنه هومان هم مرض بشه،جون پیشی من شما
خیلی تو مریضی ضعیفی.هرچه قدر غذاتونو جدا میکنم باز قاشوقو از دست همدیگه
میگیرید.دیشب داشتید نقاشی میکشیدید ،دیدم سر خودکارهای همدیگرو دهنتون
کردید.من دست به سر کوبان گفتم وااااااااااااای هومان هم مریض شد.فقط خداجون
به خیر بگذرونه.فعلاًهردوتاخوابید.انشاءالله بعدظهر چندتا عکس میذارم.
عاشقتونم فندقای من.دردتون به جونم
بمیرم واست پسرم.اینم یه عکس از مریضی تو.اصلأ دوست ندارم عکسی از مریضیتون
داشته باشم،پس همین یکی بسته