باز بهار میشود(نوروز 1393)
باز بهار میشود ،عشق شراره میکشد،باز بهار میشود
خدای خوب من چند ساعتی بیشتر تا تحویل سال نمونده،یه بغض
شیرین ته گلومو فشار میده ،میدونم باز هم لحظه ی تحویل سال
نمیتونم جلوی بغضمو بگیرم.ولی این اشکها شور نیست بلکه شیرینه
شیرینه. خدای مهربون خودم با تمام روسیاهیم،با تمام کفران
نعمتهایی که داشتم،با تمام......میدونم که حالا با لبخند به من نگاه
میکنی وگوش میدی وبا تمام بزرگ واریه خداییت میگی بگو بنده ی
کوچکم. پس منم میگم خدا جون خود خودم:شکرت به خاطر پسرای
نازم ،به خاطر این دو ثمره ی شیرینتر از شهد وعسل زندگیم.به خاطر
حضور همسر مهربان وصبور و غمخوارم،که پشت وپناه شونه های
ضعیف من در زندگیست،وبه خاطر سلامتی تمام اعضا خانوادم.خداجون
یه چندتا آرزو به غیر از سلامتیو خوشی برای همه وهمه دارم
که اگر اجازه هست لحظه ی تحویل سال در گوشی به خودت میگم
سال نو برای همه مبارک باد
پسرای قشنگم امسال سوین بهار زندگیتونه امیدوارم صدتا بهار دیگه با
شادی داشته باشید،اون موقع مامان بابا از بالای ابرها براتون آرزوی
شادی میکنند.سفره هفت سین امسال رو از دست شیطنت های
شما تو بوفه ی روی openچیندم
عیدپسرام مبارک